این پاورپوینت با موضوع جنگ نرم: مباني، ابزارها 49 اسلاید با عناوین زیر
انواع جنگ
تعريف جنگ نرم
اهميت جنگ نرم
ابزارهاي جنگ نرم
انواع جنگ
جنگها با توجه به معيارهاي مختلف به انواع متفاوتي تقسيم ميشوند. مثلاً بر اساس توازن قوا، به جنگ عادلانه و غير عادلانه، بر اساس مقياسهاي جغرافيايي به جنگهاي محلي، منطقهاي، فرامنطقهاي و جهاني، با توجه به نوع تاکتيک، به منظم (کلاسيک) و نامنظم (چريکي)؛ بر اساس نوع سلاح به هستهاي و غيرهستهاي تقسيم ميشوند.
•در يک تقسيم کلي و با توجه به ابزارهاي به کار گرفته در جنگ و همچنين هدف اصلي از آن، ميتوان جنگها را به سه نوع تقسيم کرد: جنگهاي سخت (Hard War)، جنگهاي نيمهسخت (Simi hard war) و جنگهاي نرم (Soft War).
**تعريف جنگ نرم
•پرفسور حميد مولانا در کتاب «اطلاعات عالمگير و ارتباطات جهاني» در سال 1986 قدرت نرم را به قدرت بر شکلدهي و تغيير ايدهها و ترجيحات طرف مقابل تعريف کرد.
•جوزف ناي: قدرت نرم را به «توانايي شکلدهي ترجيحات ديگران» تعريف کرد. جوزف ناي قدرت سخت را به «قدرت براي اجبار» و قدرت نرم را به «قدرت براي جذب و اقناع» تعريف ميکند.
•«جنگ نرم، استفاده دقيق و طراحي شده از تبليغات و ديگر اعمالي است كه منظور اصلي آن تاثيرگذاري بر عقايد، احساسات، تمايلات و رفتار دشمن، گروه بي طرف و يا گروههاي دوست است به نحوي كه براي برآوردن مقاصد و اهداف ملي پشتيبان باشد
**واژههاي هم افق
در اصطلاحات نظامي و سياسي، اصطلاحاتي از قبيل «جنگ رواني»، «عمليات رواني»، «انقلاب مخملي»، «انقلاب رنگي» و «جنگ رسانهاي» همگي از اشکال و انواع جنگ نرم و بعضاً به صورت ناشيانهاي به عنوان مرادف جنگ نرم به شمار ميروند. در همة اين موارد هدف اين است که اراده و خواست مهاجمان بدون استفاده از ابزار و وسايل نظامي بر ديگران تحميل شود.
**عملگرايي (پراگماتيسم)
•درستي و نادرستي هر چيزي را با توجه به سوددهي و سودمندي عملي آن تعريف ميكنند. كار درست كاري است كه سودمندي عملي داشته باشد و كار نادرست كاري است كه زيان عملي داشته باشد. به همين ترتيب انديشة درست به انديشهاي گفته ميشود كه سودمندي عملي داشته باشد در عمل مفيد باشد.
•اين انديشه در اخلاق و دين و به طور كلي در همة امور قدسي و ماورايي نيز به همين ترتيب قضاوت ميكند. ويليام جيمز ميگويد باورهاي ديني هر چند ممكن است در واقع خرافي باشند و هيچ اصل و ريشهاي واقعي نداشته باشند اما چون در عمل براي افراد مفيدند، پس موجهاند. سودگرايي اخلاقي محصول چنين انديشهاي است. اومانيسم اخلاقي و ديني نيز محصول و معلول چنين انديشة معرفت شناختي است.
غير واقعگرايي
يکي ديگر از مهمترين مباني انديشهاي غرب جديد، غيرواقعگرايي است. که خود، مادر بسياري از تصميمات سياسي و اقتصادي و فرهنگي و اجتماعي آنان است.
•توضيح واقعگرايي و غير واقعگرايي در عرصة زيباييشناسي؛
•غيرواقعگرايي ارزشي مدعي است كه ارزشهاي ديني و اخلاقي و حقوقي هيچ منشأ و مبدأ واقعي ندارند بلكه برآمده از احساسات و اميال و عواطف فردي و اجتماعي و امثال آنند. روشن است که اين اصل، بسياري از مسائل معرفتي و اخلاقي و سياسي را در پي دارد. در مقابل، واقعگرايي در عرصة ارزشها بدين معنا است كه ارزشها، ريشه در واقعيت دارند.
**نسبي گرايي
يکي ديگر از اصول بنيادين نظام ارزشي غرب، كه برآمده از همان اصل پيشين است، پذيرش نسبيتگرايي است. نسبيتگرايي در عرصة معرفت، فرهنگ، دين، اخلاق و امثال آن. وقتي هيچ پايگاه و جايگاه واقعي و نفس الامريي براي ارزشها قائل نشديم، چارهاي جز تن دادن به نسبيگرايي نيز نخواهيم داشت.
بر اين اساس، در يك جامعه ممكن است همجنسبازي به خواست و ميلي عمومي تبديل شود و در جامعهايي ديگر مردم آن را بد دانسته و ميلي نسبت به آن نداشته باشند، در آن صورت، بر اساس نسبيتگرايي ارزشي، همجنسبازي براي جامعة نخست امري خوب و ارزشمند است و براي جامعة دوم امري بد و ناپسند!
در نظامهاي ليبرال دموكراسي اصالت با خواست و ارادة انسانها است. در نتيجه همه چيز ممكن است دستخوش تغيير شود.