این فایل در قالب فرمت word قابل ویرایش ، آماده پرینت و استفاده میباشد
مقدمه
استراتژي از زمان مطرح شدن آن براي اولين بار در ادبيات مديريت به صورت يک اصطلاح عام ومعروف درآمده است. همانند ساير مفاهيم موجود در مديريت و مديريت مالي، استراتژي نيز به معاني مختلفي به کار رفته است.
اين اصطلاح غالبا به جاي دو مفهوم سياست و برنامه ريزي به کار ميرود. استراتژي بايد تصويري از آنچه که واحد تجاري ميخواهد در آينده به آن برسد را فراهم کند. طبق تعريف، برنامه ريزي يک فرايند مهم در اجراي استراتژي به شمار ميرود. برنامه ريزي يک آرايش سيستماتيک از جزئيات است که براي اجراي استراتژي در ابتداي کار صورت ميگيرد. ميتوان گفت که بودجهبندي نقدي و پيش بيني سود بخش هايي از يک برنامه مالي هستند. برنامه ريزي مالي غالبا براي مشخص کردن مراحل ضروري براي رسيدن به اهداف خاص مورد استفاده قرار ميگيرد. مدلهاي برنامه ريزي که ارتباطات را شبيه سازي ميکنند، براي تجزيه و تحليل به کار ميروند ولي آنها يک استراتژي را شکل نميدهند. معمولا مديران موقعي که درباره يک استراتژي مالي صحبت ميکنند، منظورشان برنامهاي براي تخصيص منابع مالي است. چنين استراتژي هايي در حقيقت برنامههاي عملياتي براي رسيدن به اهداف مالي شرکت ميباشند. براي ما استراتژي مالي يک معناي دقيق دارد:
استراتژي مالي چارچوبي براي هدايت تصميماتي است که ماهيت و جهت امور مالي سازمان را تعيين ميکنند.
بنابراين استراتژي مالي يک مجموعه پويا و مرتبط با هم از واکنشها و پاسخ هايي است که براساس شرايط مختلف محيطي و عکس العملهاي ساير سازمانهاي موجود در آن محيطها اتخاذ ميشوند. در مقابل سياستهاي مالي شامل متغيرهاي خاص مالي ميشوند. براي مثال شرکتي شايد سياست تقسيم سود ٤٠ درصد از درآمد هر سهم را اتخاذ کند. و يا شرکت ديگري سياست فروش اعتباري را در مقابل سياست فروش نقدي دنبال کند. در مقابل يک استراتژي مالي شامل بررسي احتمال وقوع سناريوهاي مختلف اقتصادي و ساير متغيرهاي محيطي، تعريف و مشخص کردن تاثيرات هر کدام از اين متغيرها بر فعاليت شرکت، در نظر گرفتن پاسخهاي جايگزين، درک مبادلات نسبي و ارزيابي احتمال پاسخهاي مختلف رقبا ميشود. براساس اين تصاوير به وجود آمده براي آينده، تصميمات مختلف در مورد متغييرهاي مختلفي که تحت کنترل شرکت هستند اتخاذ ميشوند. بنابراين مديران مالي بايد تصميمات چندگانه و همزمان را در يک محيط با تغييرات هميشگي اتخاذ کنند. هر کدام از اين تصميمات بر تصميمات ديگر تاثير خواهند گذاشت. از آنجايي که محيط به صورت مداوم در حال تغيير است، تصميمات اتخاذ شده بايد بر اساس جديدترين اطلاعات به طور دائم مورد ارزيابي و تجديد نظر قرار گيرند. در دنياي واقعي مدير مالي بايد راهي رابراي ارتباط دادن تئوريهاي مختلف مالي به يکديگر پيداکند و اين همان نقش استراتژيهاي مالي ميباشد.
نقش امور مالي سازمان در تدوين استراتژي آن
اغلب از نظر سرمايه گذاران، وضع مالي به عنوان تنها عامل يا معيار تعيين کننده وضع رقابتي سازمان به حساب ميآيد. براي تدوين استراتژيها به شيوهاي اثربخش، بايد نقاط قوت و ضعف سازمان را از نظر مالي تعيين کرد. قدرت نقدينگي، ميزان وام، سرمايه در گردش، سودآوري، استفاده بهينه از دارايي ها، جريانهاي نقدي و حقوق صاحبان سهام ميتواند به گونهاي باشد که برخي از استراتژيها منتفي گردند و نتوان آن را به عنوان يک گزينه امکان پذير مورد توجه قرار داد. اغلب عوامل مالي موجب ميگردند که استراتژيهاي کنوني و برنامههاي اجرايي تغيير يابند.
چند مفهوم مهم در استراتژيهاي مالي
استراتژي مالي : بعدي از استراتژي است که در حيطه مديريت مالي قرار دارد و شامل تصميم گيري در مورد سرمايهگذاري، تامين مالي کردن و سياست تقسيم سود ميشود.
مديريت مالي استراتژيك : مشخص کردن استراتژيهاي ممکن که توانايي ( قابليت ) حداکثر کردن ارزش فعلي خالص يک سازمان را داشته باشند، تخصيص منابع سرمايهاي کمياب براي فرصتهاي رقيب و اجرا و ارزيابي استراتژيهاي انتخاب شده با هدف دستيابي به اهداف بيان شده.
اهداف مالي :